۵

خوناشام جذاب من ⁵

وقتی رفتم به نگاهی به من انداخت

ات به کافه ما خوش اومدید
چی میل دارید

کوک ویو

رفتم داخل کافه چشمم به سه نفر که آروم حرف میزدم افتاد و از اونجایی من خوناشام بودم می فهمیدم چی می گفتن😐

دیدم زئیس شون اومدم
باهم صحبت کردیم
و بعد سه ثانیه چشمام خورد به سمت دختری که داشت نی آمد سمتم خیلی خوشگل بود

ات چی میل دارید
کوک علت چاکلت
ات سفارشتون تا چند دقیقه دیگه امادس

بعد سوجین رفت داد بهش و بعد چند ساعت اون مرده رفت منم رفتم میزو تمیز کنم
و این روز هم گذشت و......
دیدگاه ها (۰)

۶

۷

4

3.

رمان j_k

عشق چیز خوبیه پارت ۶صبح از خواب بلند شدم لباسمو عوض کردم و ا...

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط